عید سعید غدیر خم مبارک باد

عید غدیر بزرگ¬ترین عید ماست. در روز عید غدیر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) خاتم پیغمبران، جانشین خود را انتخاب کردند و از همین جاست که غدیر را ((عید الله اکبر))، یعنی عید بزرگ خداوند نامیدند. روزی مهم¬تر از غدیر در تاریخ ثبت نشده است؛ چرا که امری بزرگ¬تر از ولایت در عالم وجود ندارد. روایت غدیر از مشهورترین و محکم¬ترین احادیث در اثبات حقانیت رهبری امام علی(علیه السّلام) بر جامعه اسلامی است. هیچ حدیثی به اندازه¬ی حدیث غدیر راوی ندارد و هیچ یک از مسلمانان، چه شیعه و چه سنی آن را انکار نکرده¬اند. در این که پیامبر عظیم الشأن در بازگشت از حجـة الوداع در محلی به نام جحفه ودر مکانی به نام غدیر خم، مردم را جمع کرد و این خطبه را خواند، میان شیعه و دیگر مذاهب، اختلافی نیست و در این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این روز حضرت علی(علیه السّلام) را جانشین خویش معرفی کردند، اختلافی وجود ندارد. در این روز خداوند به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرمودند: آن چه را که به تو درباره¬ی علی فرو فرستادیم،یعنی خلافت علی بن ابی طالب را به مردم بگو که اگر آن را انجام ندهی،رسالت خداوند را انجام نداده-ای، این چه دستور مهمی بود که گویی تمام زحمات پیامبر (صلی الله علیه و آله) درگرو انجام آن بود؟ واقعیت آن است که حدیث غدیر تنها در میان مخالفان مظلوم نیست. پیام و خطبه¬ی غدیر در میان ما نیز به روشنی تبیین نشده است بسیاری از ما از غدیر تنها(( مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌ مولاه)) را در خاطر داریم.اگر خطبه¬ی غدیر را از ابتدا تا آخر بخوانیم، درس¬های زیادی از توحید، نبوت، امامت، تفسیر قرآن، حلال و حرام و مهم¬تر از همه، ذکر فضائل و خوبی¬های حضرت علی(علیه السّلام) در آن خواهیم دید و به همین دلیل؛ حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در آن روز اصرار داشتند حاضران به کسانی که غائب هستند و پدران به فرزندان این ماجرا را بگویند تا روز قیامت باقی بماند و نسل به نسل این حدیث را که بالاترین امر به معروف است، گسترش دهند، پس همه¬ی ما وظیفه داریم جشن¬های مربوط به این عید را باشکوه¬تر از هر مراسم دیگری برگزار کنیم و بیعت خود را با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعلام می¬داریم؛ چرا که در زمان ما صاحب غدیر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می¬باشند.

فرازهایی از خطبه غدیر

پیامبر در سال دهم هجری به قصد انجام دادن حج از مدینه به سمت مکه حرکت کردند و پس از مراسم حج،کاروان¬ها برای بازگشت عازم مدینه شدند. روز پنج¬شنبه 18 ذی الحجه به غدیر خم رسیدند. جبرییل از جانب خدا بر او نازل شد و گفت: (( یا اَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزلَ الَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتهُ)): ای فرستاده¬ی خدا! دستوری را که خدا برای تو فرستاده است، به مردم برسان که اگر این کار را نکنی، رسالتت را ابلاغ نکرده¬ای؛ و خدا تو را از شر مردم نگاه خواهد داشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور دادند کسانی که جلو رفته¬اند را بازگردانید و آن هایی را که رسیده¬اند، در همان مکان نگه دارید و زیر پنج درخت از درختانی را که در آن جا بود، خالی کنید و کسی آن جا ننشیند. وقت نماز فرا رسید.مؤذن اذان گفت و نماز ظهر را در سایه¬ی آن درختان برگزار کردند و چون حضرت از نماز فارغ شد، بارهای شتران را روی هم قرار دادند تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) در بلندترین نقطه به سخنرانی بپردازند؛ پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) از میان مردم برخاست.خطبه¬ای باصدای بلند- طوری که همه بشنوند- به این شرح فرمودند: سپاس و ستایش مخصوص خداوند است و ما از او کمک می¬خواهیم و به او توکل می¬کنیم و از بدی¬های نفس و زشتی¬های کردارمان به پروردگار خود پناه می-آوریم. او خداوندی است که اگر کسی را گمراه کند، آن ¬کس راهنمایی نمی¬یابد واگر کسی را هدایت فرماید، آن کس گمراه کننده¬یی نخواهد داشت. ای مردم! خدای مهربان و آگاه مرا خبر داده است که مرگ من، نزدیک¬ترین است و چیزی نمانده است که دعوت حق را اجابت کنم. من مسئولم و شما نیز مسئولیت دارید. در مورد این وظیفه از من می¬پرسند و من از شما سؤال می-کنم، در پیشگاه خداوند درباره¬ی من چه خواهید گفت؟ آیا وظیفه¬ی رسالت را ادا کرده¬ام و شما را به راه راست و دین خدا فرا خوانده¬ام؟ مردم یکصدا جواب دادند: ما گواهی می¬دهیم که تو تبلیغ کردی و اندرز گفتی و فراوان کوشیدی. خداوند به تو پاداش دهد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باز تکرار کردند آیا شما شهادت نمی¬دهید که معبودی جز خدای یکتای بی¬همتا نیست و محمد بنده اوست و بهشت و جهنم وجود دارد؟ همگی پاسخ دادند: بله گواهی می¬دهیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: (( بدانید من در رستاخیز پیش از شما به کنار حوض کوثر می¬رسم و شما نیز به آن جا می¬آیید و کوثر، حوضی است پهناور که وسعت آن به اندازه¬ی مسافت بین یمن و دمشق است و بر لب حوض جام¬های بی¬شماری است به تعداد ستارگان؛ پس به هوش باشید در مورد دو چیز گران قدر که میان شما می¬گذارم، چگونه رفتار می¬کنید! در این هنگام از میان انبوه جمعیت شخصی با صدای بلند خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: (( ای محمد این دو چیز گرانبها که می¬گویی، چیست؟ )) پیامبر پاسخ داد: (( کتاب خداوند که رشته است پیوسته، از یک سو به دست اوست و از یک سر به دست شما؛ پس به کتاب خدا چنگ زنید تا گمراه نشوید؛ ودوم عترت من است. پروردگار مهربان و آگاه، مرا خبر داده که این دو چیز گرانبها (قرآن مجید خاندان نبوت) هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در رستاخیز کنار حوض کوثر به من ملحق شوند و این دو امانت گران¬مایه را پشت سر مگذارید که به هلاکت و شقاوت خواهید رسید و از آن دو فاصله مگیرید که سرانجامِ بدی خواهید داشت. پس از آن دست علی(علیه السّلام) را گرفت و بلند کرد و گفت: ای مردم! از شما می¬پرسم: چه کسی نسبت به مؤمنان حتی از خودشان سزاوارتر به تصرف در امور و سنجش مصلحت¬هاست؟ همگی جواب دادند: (( خدا و رسول خدا داناترند)). آن گاه فرمودند: (( خداوند مولای من است و من مولای مؤمنان و من به مردم، اولاتر از خودشان هستم؛ پس هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست)) و سه بار این جمله را تکرار کردند و فرمودند: پروردگارا دوست باش با هر که علی را دوست دارد و رفتار خصمانه داشته باش با آن که علی را دشمن می¬دارد. ای مردم، شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد؛ پس مبادا نسبت به علی حسد ورزید که اعمالتان نابود می¬شود. یاری کن هر که علی را یاری کند و هر جا که علی بگردد، حق را به گردش بگردان. هان ای مردم! آن چه را که من گفتم، حاضران به غایبان بگویند. هنوز جمعیت اطراف حضرت محمد بودند که این آیه بر او نازل شد: (( اَلیَومَ اَکمَلتٌ لکم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَ رَضَیتُ لَکُم الاِسلامَ دیناً))1: امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم. در این هنگام مردم دسته دسته به طرف حضرت علی(علیه السّلام) رفتند و با او بیعت کردند. کسانی از این بین از امامت علی(علیه السّلام) بیشتر خوشحال بودند. انتخاب علی(علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تکلیف مسلمانان را پس از رحلت آن حضرت مشخص کرد

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسید از ته مجلس به تسلسل پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست دست همه قوم صمیمانه به هم خورد

«لبیک علی »قطره باران به زمین ریخت «لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد

یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد

پس باده پرید از سر مستان و پس از آن بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:, | 16:0 | نويسنده : علی نصیری & محمد اصغرنتاج |